Monday, November 9, 2009

حمام کردن

وقتی دختر بزرگه تازه دنیا اومده بود حمام کردنش خیلی تشریفات داشت اول یک بخاری تو حمام می گذاشتیم تا گرم بشه بعد بخاری رو می آوردیم تو اتاق تا اتاق هم گرم بشه بعد خانوم رو می بردیم تو حمام و اونجا با کلی ناز و نوازش و قربون و صدقه حمامش می کردیم و بعد هم تو اتاق جلوی بخاری مراسم خشک کردن و پودر زنی و ماساژ و لباس پوشیدن انجام می شد اما وقتی دختر کوچیکه رو خواستیم حمام کنیم بخاطر خطرناک بودن بخاری برای دختر بزرگه اصلا بخاری رو از انباری بیرون نیاوردیم بعد هم اینکه نمی دونم به چه دلیلی دختر بزرگه اصلا با حمام کردن دختر کوچیکه مشکل داشت می گفت حموم نره! وقتی هم با هزار داستان و شعر و غیره راضیش می کردیم که دختر کوچیکه باید بره حمام , میگفت پس درحمام باید باز باشه خلاصه این بچه رو ما باید با در باز و وسط یک عالمه جیغ و داد حمام می کردیم و بعد لباس پوشیدن بود که با نظارت کامل دختر بزرگه انجام می شد و یکدفعه ای می گفت نه این لباس رو نپوشه این مال منه یا اینکه کلاه سرش نذار یا اینکه بدتر از همه که من گوشهاش رو پاک می کنم خلاصه وقتی با مکافات لباس تنش می کردم تازه یادم می اومد که ای داد بیداد پودر نزدم به بچم ! و این پودر زدن هم واقعا داستان داشت اگه پودر رو از اول میذاشتم کنار لباسهاش که بی برو برگرد دختر بزرگه پیداش کرده بود و سرتاپاش پودر خالی بود اگر هم یک گوشه ای قایمش کرده بودم که اونم باعث می شد اصلا یادم بره پودر بزنم . خلاصه اینکه تا دو سه ماهی همین داستان بود اما خوب بالاخره دخترکم یواش یواش با قضیه حمام کنار اومد و حالا مثل یک دستیار کوچولو و البته کمی مزاحم با ما تو حمام می آید و تو حمام خواهر کوچولوش کلی کمک میکنه و البته بعد از حمام کوچیکه حتما حتما اون هم باید حمام کنه

5 comments:

پریزاد said...

خاطره زایمانتو توو سایت زایمان خوندم.موفق باشی وسربلند...کوچولوهای نازتم از قول من ببوس.

sonia said...

vay vay ke kheili sakhte
kheiliiiiiiiiiii
midoonam ke chon bache nadaram aslan nemidtoonam dark konam ama ba tozihatet sahnashp tasavor kardam
vaghe an sakhte
va albate jalebo doost dashtany
khaste nabashy mamani

zahra said...

:)) منم هیچ چی کامنت ندارم:)) اما اشکالی نداره. همه ی پست هات رو خوندم. کار سختیه 2 تا بچه به فاصله ی 2 سال رو نگه داشتن اما انگار خوب داری از عهدا اش بز میایی. ما هنوز بچه نداریم اما تصمیم داریم که به زودی داشته باشیم اما خودم هم خیلی می ترسم و هم خیلی دلم می خواد:)

زهرا said...

راستی لینکت رو می ذارم تو وبم. از نوشته هات خوشم اومد.

maman hana said...

salam azizam...mano ham sharike khodet bedoon.
kam kam bayad biam inja va moshavere begiram.