Monday, November 16, 2009

هری پاتر

اينروزها هری پاتر میخونم رسیدم به آخرین جلد و نمی دونم اگه تموم شه چی کار کنم همسرم می گه این کتاب مال گروهه سنیه الفه اما خوب من به الف و به ایش کار ندارم من خیلی از خوندنش لذت بردم وقتی می خوندم خودم روتو مدرسه هاگوارتز می دیدم با ترسهاشون می ترسیدم و با قهرمان بازیهاشون هیجان زده می شدم وقتی کتاب رو میذاشتم کنار فکر می کردم چرا اینکار رو نکردند و یا چرا اونکار رو کردندروزها تو فکرشون بودم و شبها خوابشون رو می دیدم خیلی وقت بود که اینطوری کتاب نخونده بودم. کتاب می خوندم اما وقتی می بستمش دیگه بهش فکر نمی کردم تا دوباره بازش کنم. جالبه که این کتاب رو وسط هیاهوی این دو تا فسقلی می خوندم و یکیشون تو روروئک مشغول داد و بیداد و اون یکی بغل گوشم مشغول بازی و یکدقیقه یکدقیقه مامان گفتن و من این وسط تو دخمه کلاس معجون سازی! افسوسم اینکه چرا این کتابها رو به روز نخوندم اون موقع که همه هیجان اومدن کتاب بعدی رو داشتند و اینکه چرا نصفه شب تو صف جلد آخر کتاب وانستادم

No comments: