دختر بزرگه به خواهرش می گه که نباید موقع خوردن مولوج ملج بکنه , سمیه جون گفته که کار بدیه
رفتیم لواسون مهمونی , بعد از ناهار هرکی یک گوشه ای گیر آورده و دراز کشیده , منم دختر کوچیکه روتو هال گذاشتم رو پام . یکدفعه صدای خر خر یکنفر که رو کاناپه خوابیده بلند می شه , خرخر ها ! بعد دختر کوچیکه به ازای هر خری که می شنوه چشاش رو گرد می کنه پسونک رو از دهنش در می آره و از من می پرسه کیییه؟
قبلا یکی بهم گفته که پوست استخون شدم و ظاهرا دختر بزرگه شنیده, دیروز بهم می گه مامان تو چقدر پوست استخون خوردی که اینهمه لاغر شدی ؟
دختر کوچیکه اول که سوار ماشین می شه می گه عیین , عیین (با فتحه روی نون ) . و باید عینک آفتابیش رو بزنه بعد کنترل میکنه که خواهرش هم عینک داشته باشه اگه عینک نداشته باشه که باز هوار میکشه عیین عیین . و بعد می فرمایند نانای نانای
دختر بزرگه می گه که دوست داره رو صندلی جلو بشینه . بهش می گم که نه جلو جای منه , جای مامانهاست .می گه مامان پس من وقتی مامان بشم و جلو بشینم تو بچه میشی و می ری عقب پیش خواهرم ؟
وقتی دختر بزرگه می ره دستشویی , دختر کوچیکه هم دنبالش می ره . دختر بزرگه سر توالت فرنگی میشینه و دختر کوچیکه هم یا رو چهارپایه جلوش میشینه یا همون دور و برا می پلکه , گاهی هم سرش رو می بره جلو ببینه خواهرش چیکار می کنه . وقتی کار تموم میشه دختر بزرگه داد می زنه: کردم بعد دختر کوچیکه هم پشت سرش می گه : کدم
4 comments:
همون كه گفتي عالي بود
قربون دست و پاي بلورينت
شوخي كردم خداييش دختراي تو خيلي نمك دارن . بعضي از پست هاي من هم در مورد دخترمه . دوست داشتي يه سر بزن
دختر به این با ادبی کی دیده ؟؟
دختر به این با ادبی کی دیده ؟؟
یه روز از اول تا آخر تمام پستاتو خوندم . خیلی خوشم اومد از نوشتنت . خدا برات نگهشون داره . همیشه بهت سر میزنم . منم یه وبلاگ دارم اما شرمنده ام شوهرم اجازه نداده که آدرسشو به کسی بدم . وبلاگ من راجع به پسریه که تو راه دارم .
Post a Comment