سه تا سیب زمینی بزرگ رو پختم و بعد تیکه تیکه شون کردم و روش نمک و فلقل و آویشن و زیره ریختم و بعد تو روغن زیتون تفتشون دادم بعد میگو ها رو که تو پیاز و نمک و روغن زیتون خوابونده بودم روریختم تو ماهیتابه ای که توش کره داغ کرده بودم و زیرش رو کم کردم و رفتم تو هال . طبق معمول بچه ها تشک های کاناپه رو ریخته بودند رو زمین و داشتند رو کاناپه بدو بدو میکردند . یک تشک برداشتم ویک گوشه کاناپه گذاشتم و نشستم روش و زدم رو بی بی سی . . برنامه کوک بود . داشت کارناوال تابستانی ناتینگ هیل لندن رو نشون می داد یک پسره سیاهپوست داشت می گفت که تو این کارناوال موزیک از همه چی مهمتره , بعدش غذاست و رقص . دکه های غذا رو نشون می داد و میوه ها و جوونهایی که سرخوش می رقصیدند و بعد رفت جایی که داشتند لباس های کارناوال رو می دوختند رنگ و وارنگ با پولک و مونجوق و ... دلم کارناوال خواست , یکخورده شادی .یک کم رهایی . ما کجای کاریم اونا کجای کارند ؟
Tuesday, September 14, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
همونی که تیتر زدی گویاس . من چی بگم دیگه
Post a Comment