Wednesday, December 22, 2010

خوان 3 -روز اول


صبح  ما زودتر از بچه ها پا شدیم و یکمی  بار و بندیلمون رو باز کردیم و خودمون حاضر شدیم و یک کوله واسه بچه ها بستیم و بعد اونا رو بیدار کردیم و رفتیم برای صبحانه . دختر بزرگه آروم رو صندلیش نشسته بود و شیر و سریالش رو می خورد . اما دختر کوچیکه رو صندلیش واستاده بود و سعی می کرد با چنگال نون و پنیر بخوره .  بعد صبحانه یک تاکسی گرفتیم و حرکت به سمت امارات مال . یکی از جاهاییکه تو این سفر خیلی اذیت شدیم تو تاکسی بود . چون دختر کوچیکه وقتی صندلیش نباشه اصلا تو ماشین بند نمی شه . هی می نشست پا می شد  با خواهرش گلاویز می شد و گه گاه از سرو کول ما بالا می رفت . به مال که رسیدیم نشوندیمش تو کالسکه و حرکت . از پیست اسکی امارات مال خیلی خوشم  اومد . دلم می خواست می رفتیم توش . اما خوب هنوز برای دختر کوچیکه خیلی زود بود . برای اینکه دختر بزرگه خسته نشه یه ماشین ترولی(به این ماشین ها که  بچه ها رو توش می شونند تو خرید چی می گند ؟ تیراژه هم داره ) براش گرفتیم و نشوندیمش توش که این هم باعث  شد که دختر کوچیکه هر بار که اون تو می دیدش اعتراض کنه که منو بذارید اون تو .خلاصه یکمی خرید و یکمی گشت و یکمی خوردن  ساعت دو شد برگشتیم هتل . سر ناهار هتل یک دردسر داشتیم و اون هم گیلاس های پایه دار سر میز بود . دختر کوچیکه اصرار زیادی داشت که تو اونا آب بخوره و  اگه نمی داشتی که هوار بود و همه اونوقت به ما نگاه می کردند و اگه می ذاشتی هم که شکستن بود و دوباره همه به ما نگاه می کردند !  بعد از ظهر دوساعتی خوابیدند و بعد دوباره برنامه آماده شدن خودمون و بچه ها و کولمون و دوباره حرکت . اینبار بسوی ابن بطوطه . ابن بطوطه مال خیلی خوشگلیه . از چند قسمت تشکیل شده هر قسمت نماد یک کشور . ما مصر و ایران و هندش رو دیدیم و بعد رفتیم برای دیدن پالم دوبی , هتل آتلانتیس و آکواریمش و گشت کنار ساحل . اما واقعا دم این عربها گرم عجب تو این یک وجب بیابونش کار ها کردند ها .. بعد رفتیم محله جی بی آر . یک جایی مثل جردن خودمون که هی مردم باماشین های آخرین مدل بالا پایین می رند و اونجا رفتیم یک رستوران کوچولو با ساندویچهای معرکه . فکر کنم اسم رستوران بود زیتا - زیتا . یک صبح هتل بودیم و همگی خسته و بیهوش

No comments: