Tuesday, August 24, 2010

سنگ, کاغذ, قیچی

اگه اتوبوس سوار باشید بعد از یک مدتی چهره های  مسافرهای اتوبوس براتون آشنا می شند . منم صبح ها یک مسیری رو اتوبوس سوار می شم و جزو مسافرهای اون ساعت یک مادر و دوتا بچه اش توجهم رو بخودشون جلب می کنند بچه ها جفتی پسرند و زیر سن مدرسه . مادره کارمنده و معلومه که داره این دوتا رومی بره مهد . اول فکر می کردم دوقلو اند اما بعد دیدم نه یکیشون بزرگتره شاید 1 سال یا دوسال نه بیشتر . امروز صبح پشتشون نشسته بودم داشتند سنگ کاغذ قیچی بازی می کردند بزرگه علنی تقلب می کرد یعنی صبر می کرد تا ببینه کوچیکه چی می آره , برا همین تند تند می برد بالاخره کوچیکه فهمید و اعتراض کرد و بزرگه زیر بار نرفت و دعوا شد و قهر کردند . بعد کوچیکه پشتش رو به بزرگه کرد و تنهایی شروع کرد . سنگ کاغذ قیچی  و بعد تند تند خودش از خودش برد و کلی ذوق کرد . این روزها منم احتیاج دارم کمی با خودم سنگ کاغذ قیچی بازی کنم و هی ببرم بلکه دلم باز شه . عاشقتونم بچه ها چه دنیایی دارید ها

1 comment:

زرافه خوش لباس said...

سنگ كاغذ قيچي بجه ها خيلي قشنگه
من بعضي وقتها با پسرم بازي مي كنم