Saturday, August 21, 2010

به من نخند

چهار روز پیش - اورژانس
پدرش تخت روبروی پدر من است هزار تا لوله به همه جایش وصل است از سرم و سوند و لوله اکسیژن بگیر تا هزار کوفت و زهر مار دیگه که نمی دانم چیست حتی یک لوله داخل دهانش است که امکان حتی ناله کردن را از او گرفته است , در این گیر و دار پسر سر جلو برده و ازپدر می پرسه حالت چطوره ؟ بهتری ؟

ومن خنده ام گرفته و در عین حال عصبانیم که چه حالیه این وسط از پیر مرد بیچاره می پرسد مگه نمی بیند که چطوراست

دیشب- آی سی یو

پدرم زیر تمام آن سیمهایی است که گفتم به علاوه یک چیزهای دیگر و با چشمای بسته و من با اصرار به روی تختش دولا شده ام و می خواهم بدانم که حالش چطور است انهم از زبان خودش
 
و تو که مارو می بینی تعجب نکن جای من نیستی تا بدانی دانستن حال پدر از زبان خودش چقدر خیالم را راحت تر می کند

2 comments:

نسرين said...

اميدوارم هر چه زودتر از زبان خودش بشنوي كه خوب خوبه

امین said...

امیدوارم هر چه سریعتر توی خونه ببینینشون