Saturday, August 28, 2010

مسافری از بهشت

دیروز رفتیم دیدنشون .شب سه دسته گل دوسالشون بود . بچه در اثر یک حادثه پانزده روز بود که تو کما بود . همه اونهایی که می شناختنشون توی این مدت برای سلامتی بچه دعا کرده بودند و نذر و نیاز کرده بودند .و من چه ابلهانه امیدوار بودم که بچه خوب میشه .پدرش می گفت که پرستارها بهش گفتند که وقتی بچه از دنیا رفت بوی عطر توی تمام آی سی یو پیچیده طوریکه همه تعجب کردند.وقتی همسرم بهم گفت که بچه فوت شد . یخ کردم,وارفتم , بغضم ترکید .فکر کردم پس چی شداینهمه دعا؟ مگه درهای آسمون باز نیست ؟ مگه قرار نیست که تو این ماه دعاها مستجاب شه ؟ پس خدا کجاست ؟
دیروز برای اولین بار مادرش رو دیدم , گریه کردم و تسلیت گفتم . گفت که مشیت خدا در این بوده , که پسرکش زمینی نبوده و بهشتی بوده , که تو این مدت بچش خیلی ها رو به خدا نزدیک کرده , که راضیست به رضای خدا . به ایمانش غبطه خوردم و  شرمنده صبر و تحملش شدم , از خدا خجالت کشیدم

1 comment:

zahra said...

ashke manam dar avordi. khoda rahmatesh kone. manam gahi az hamin mitarsam. adam khodesho kheili vabaste be donya mikone o hame chi ro "male khod" tasavor mikone. hatta bache ro ke khoda dade.
rasti hale baba chetore? omidvaram behtar shode bashan.
manam khubam. mamnoon az ahvalporsi, hoseleye internet o neveshtan nadaram. shayad ye ruzi umadam o mofassal neveshtam. ama hame chi khube o montazeram ta 3,4 mahe dige ninim be donya biad.
take care