این روزها دختر کوچیکه دنبال حق و حقوقشه , قبل ها وقتی یک چیزی تو دستش بود و دختر بزرگه ازش می گرفت صداش در نمی اومد همینطور مات و مبهوت فقط نگاه میکرد و گاهی هم می خندید شاید فکر می کرد اینم یک بازیه اما حالا وقتی داره بازی می کنه اگه کسی بخواد اسباب بازیش رو ازش بگیره عصبانی میشه و داد و قال میکنه و از اونجاییکه دختر بزرگه هرچی تو دست خواهر کوچولوش باشه می خواد ازش بگیره بنابراین گیس و گیس کشی تو خونه ما شروع شده دختر کوچیکه چنگ می زنه , مو می کشه , گاز می گیره و جیغ می زنه اما دختر بزرگه جیغ می زنه و کمک می خواد و گاهی هم مات و مبهوت فقط خواهر کوچولو رو نگاه می کنه فکر کنم داره به این فکر می کنه که این متجاوز کوچولو به حریمش این روزها چه رویی پیدا کرده
Wednesday, December 16, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
4 comments:
اول كه خيلي سخت مي شه برات كامنت گذاشت.
دوم كه خوش به حالت كه 2 تا دختر داري. من هر روز اينو مي گم و وبلاگت رو مي خونم.
چه لذت بخشه داشتن دو تا فرشته ی کوچولو ... ببوسینشون ... زنده باشند....
اتفاقا ما هم همین داستان رو داریم و کوچولوی ما از حقش نمیگذره و حسابی گاز میگیره چقدر هم خنده داره من که فقط میشینم نگاه میکنم :)) ببوس اون فسقلی کپلی رو :)
سلام ش ( نه ببخشید مامان خانوم زیبا) می دونی چه حالی شدم وبلاگتو خوندم ؟ یاد شرکت پ.ب به خیر که گروهی وبلاگ می نوشتیم خیلی خیلی دلم برات تنگ شد به خدا .... چند تا پستت رو خوندم و دقیقا" حس کردم که چه روزایی رو داری هم خیلی خوش به حالت هم طفلکم خیلی سخته دو تا نی نی ولی من خودم همیشه یکی از آرزوهام این بوده که دو تا دختر همسن و سال داشته باشم که هنوز من پدر بچه ها رو پیدا نکردم البته !! خلاصه که خیلی قشنگ می نویسی مثل همون موقع ها و منم بی نهایت دلم برات تنگ شده عزیزم می بوسمت
Post a Comment