Wednesday, December 9, 2009

مادر با فرهنگ

دیشب رفته بودیم دشت بهشت . یک مهمونی به مناسبت سی امین سالگرد "قدس گشت " که ما هم دعوت بودیم دختر بزرگه رو هم برده بودیم بوت سفید و صورتیش هم پاش بود خیالم راحت که دیگه حرف و حدیثی نداریم . مهمانی خوبی بود جالب بود که اکثر آدمهای دعوت شده خانم بودند نظر همسرم این بود که این خانومها شوهراشون که می میرند تازه جهانگرد می شند من هم می گم خوب چه اشکال داره بالاخره باید یک نفسی بکشند . اما من کلا نظرم اینکه خانومها بیشتر اهل سفرند حالا چه شوهراشون مرده باشند چه اینکه اصلا ازدواج نکرده باشند . دخترکم رفتار خوبی داشت و به غیر از دوتا شیرینی که خورد کرد زمین ریخت , خیارش که افتاد زمین , چایی که درخواست کرد و نخورد شعرهایی که وسط سخنرانی بلند بلند می خوند , سه باری که رفت دستشویی , صندلی که انداخت زمین , صدباری که جاش رو با من عوض کرد , شامی که می خواست با دست بخوره و غذاهایی که روی زمین ریخت ، مزاحمتی ایجاد نکرد
تو اینترنت یکبار تفاوت تربیت غربی با شرقی رو خونده بودم یکی از مواردش این بود که مادران غربی تو کیفشون یک بسته مدادرنگی و یک دفتر چه نقاشی دارند و در مواقعی که بیرونند و بچه حوصلش سر می ره فوری این رو بهش می دهند و بچه سرش گرم میشه از اون روز یک بسته مداد رنگی و یک دفترچه نقاشی گذاشتم تو کیفم تا مادر بافرهنگی باشم و این اضافه بار را هرروز از اداره تا خونه و برعکس و موقع خرید و .. همه جا میکشم واسه اون موقع خاص اما تا حالا سه بار که بهش احتیاج داشتم یکبارش اصلا کیفم همراهم نبوده و دوبارش هم با یک کیف دیگه بودم دیشب هم یکی از اون دفعه ها بود واسه همین اون پوشه ای که قدس گشت موقع ورود بهمون داده بود و راجع به تورهای داخل و خارج و فرمهای اقامت و غیره بود رو دادیم دست دخترک تا روشون نقاشی بکنه و زیر میز بندازتشون و هی بره و بیاد و یک چیزی از توش درآره و خاکی کنه و بندازه و برداره و خلاصه سرش گرم باشه , با این اوصاف گمون نکنم تو برنامه های آینده قدس گشت جایی داشته باشیم

2 comments:

ننه قدقد said...

جالبه. توی هواپیما هم به هوچهر دفترنقاشی و مدادشمعی دادن که خیلی مفید بود. پیشنهاد خوبیه. از این به بعد میذارم تو کیفم

زهرا said...

cooool! have fun