بازی جدید این روزهای ما , آرایشگاه بازیه . دختر بزرگه میشه خانوم آرایشگاه ! دختر کوچیکه قرار نیست تو بازی باشه , اما خوب از اونجاییکه حرف سرش نمیشه و غرور و کلاس و این حرفها هم حالیش نیست خودش رو می چپونه تو بازی و مجبوریم بکنیمش دستیار آرایشگر و من هم که وضعم معلومه مشتری بدبخت. بعد خانوم آرایشگاه با برس سیمیه می افته به جون این چهار تا شیوید بیچاره من و گاهی از اون هم بدتر با شونه دم باریکه . خانوم آرایشگاه و دستیارش هیچ با هم سازش ندارند و سر برس و شونه و کش و کلیپس و ... گیس و گیس کشی می کنند تماشایی . وای از اون موقعیکه برس سیمیه دست دختر کوچیکه باشه , همچین شونه ای سرم رو می کنه که تا ابد خاطره این آرایشگاه رفتن ها از سرم بیرون نره
Sunday, May 2, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
ببین تو باید تو گل آقا می نوشتی
من عاشق اون فسقلی ام که میگی کلاس ملاس حالیش نمیشه.
یه جور بانمکیه
اون دختر بزرگت هم که یه جوری خانومیش دل آدم رو می بره!
تو خودت هم گلی
می بینی من چقدر شما ها رو دوست دارم
:)
فكر كنم وضع من بهتر باشه چون ما مامان بازي مي كنيم دختركم ميشه مامان باباش مي شه بابا و بچه هم كه معلومه من هستم . حالا فكر كن مامان مي خواد به بچه اش غذا بدهد و حمامش كند و ... اونم در شرايط واقعي
Post a Comment