از شرکت که در می آم می رم تو بقالی عباس آقا 3 تا شکلات می خرم و بعد هم می رم تو کارت فروشی . ارزونترین کارت رو برای عزیزترین عزیزم می خرم و می رم خونه . یک روبان صورتی دور شکلاتها می بندم و توی کارت رو هم یادداشتی می گذارم و سر ناهار , در واقع وسط ناهار بهش می دم . با چشمهای عسلیش نگام می کنه و می گه وای امروز بود , برات یک چیزی دیدم که بخرم , عصری حتما می گیرم .یک قطار با سه واگن که روش نوشته
آی لاو یو .عصری بچه ها رو برداشتیم و راه افتادیم اول کمی خرید و بعد هم رفتیم شام بیرون البته با بچه ها رستوران که نمی شد . رفتیم ساندویچی بهروز . یک همبرگر یک چیز برگر و یک چیکن برگر .با یک ظرف گنده سیب زمینی سرخ شده با سس پیاز و یک ظرف سالاد و دوتا نوشابه . دختر کوچیکه تو صندلیش خواب بود و دختر بزرگه هم مشغول شعر خوندن و ماهم بی خیال رژیم مشغول خوردن ... بعد شام در بدر یک توالت شدیم جهت پی پی دختر بزرگه و بعدش هم دوباره ادامه خرید و آخر شب با پاهای خسته , یک شکم سیر , دوتا بچه خواب در بغل و چند عدد قابلمه و یک ماهیتابه که حاصل خرید چند ساعتمون بود به خانه رسیدیم .این بود داستان ولنتاین امسال ما
پ.ن قطاری بدست من نرسید,همین که نیتش رو داشته کافیه دیگه , نه ؟
آی لاو یو .عصری بچه ها رو برداشتیم و راه افتادیم اول کمی خرید و بعد هم رفتیم شام بیرون البته با بچه ها رستوران که نمی شد . رفتیم ساندویچی بهروز . یک همبرگر یک چیز برگر و یک چیکن برگر .با یک ظرف گنده سیب زمینی سرخ شده با سس پیاز و یک ظرف سالاد و دوتا نوشابه . دختر کوچیکه تو صندلیش خواب بود و دختر بزرگه هم مشغول شعر خوندن و ماهم بی خیال رژیم مشغول خوردن ... بعد شام در بدر یک توالت شدیم جهت پی پی دختر بزرگه و بعدش هم دوباره ادامه خرید و آخر شب با پاهای خسته , یک شکم سیر , دوتا بچه خواب در بغل و چند عدد قابلمه و یک ماهیتابه که حاصل خرید چند ساعتمون بود به خانه رسیدیم .این بود داستان ولنتاین امسال ما
پ.ن قطاری بدست من نرسید,همین که نیتش رو داشته کافیه دیگه , نه ؟
2 comments:
قطاره رو خريد يا يادش رفت؟
سلام خانومي !بازم خيلي خوبه كه اون قطاره توي فكرش بوده! خيلي وقته مهمون نوشته هاي قشنگت ميشم. اگه قابل دونستي لينكت كنم. هان؟
Post a Comment