Wednesday, October 28, 2009
ورود نی نی به خانه
فکر کنم اون روز , روز خیلی سختی برای همه ما بود بخصوص برای دختر بزرگه . اون که 1-2 ماهی بود که منتظر نی نی بود یکدفعه با ورودش به خانه شوکه شد . چهره مات و صدای بغض آلودش چیزی نیست که از یادم بره , به ظاهر ذوق زده شد و هی می گفت نی نی, نی نی اما یکهویی بغضش ترکید و زد به گریه و با یک حالت عصبی می خواست بچه رو بگیره تو بغلش خدا می دونه اونروز بر من چه گذشت
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment