Monday, March 1, 2010

اولین تصادفم

سر چهارراه منتهی الیه سمت چپ خیابون واستادم تا ماشین جلوییم گردش به چپش رو بکنه یکدفعه یک وانت نیسان از کنارم می پیچه جلوم تا اون هم گردش به چپ کنه که گرومپ می زنه بهم و گلگیر سمت راست ماشینم رو که با تف وصله به ماشین می شکونه و همینطور نصف گلگیر جلوی ماشین رو .پیاده می شم . یک پسر جوون که کنار راننده وانت هم هست پیاده میشه و فوری بهم میگه خانوم چه خبره , مقصری , داشتی می پیچیدی به چپ .... بهش می گم که من نمی خواستم بپیچم به چپ مسیرم مستقیمه   ... که میگه پس چرا راهنما زدی ؟ نگاه می کنم به چراغ خطرهام که چون در رو بستم و دزد گیر رو نزدم خاموش روشن می شند . دوباره میگه که خودت مقصری و همینطور که داره شلوغ بازی می کنه و منم بر و بر نیگاش میکنم راننده پیاده میشه و میگه می دونم من مقصرم اگه میشه زنگ بزنید 110 من موبایل ندارم . تا بخوام زنگ بزنم افسر پیداش میشه و می گه خانوم مقصری . می گم چرا  میگه از پشت زدی مقصری . بهش می گم که من ایستاده بودم ایشون پیچیده و زده به ماشین من . میگه آهان پس نیسان مقصره .راننده نیسان هیچ مدرکی همراش  نداره  نه کارت ماشین نه بیمه نامه و نه حتی گواهینامه . افسر همه اینها رو از من می گیره به علاوه معاینه فنی و با دقت چک می کنه و بر می گردونه و وامی ایستیم کنار خیابون تا راننده نیسان زنگ بزنه مدارکش رو بیارند . ماشینش دولتیه و ظاهرا کسی که مدارک تو کشوشه تو اداره نیست و ما همچنان معطلیم و تو این فاصله افسر می ره صبحونه بخوره و اون پسره کنار راننده واسه من خاطرات تصادف هاش رو تعریف می کنه , آخرش راننده میگه خانوم اگه اشکال نداره من فردا قرار بذارم بیایید تا بریم بیمه و من قبول می کنم , ازمن تشکر می کنه و پسره کنار دستش ضمن تشکر میگه آبجی ولی من باب نصیحت می گم نباید راهنما بزنید وقتی مسیرتون مستقیمه و من باز هم نگاش می کنم و هیچی نمی گم . شب ماشین رو با گلگیر شکسته و یک تلفن موبایل  تحویل همسرم می دم . میگه که نباید  یارو رو ول می کردم بره میگه که عجب افسری بوده که یارو هیچ مدرکی نداشته و ماشینش رو نخوابونده . الان دوروزه که الاف  این تصادفه و هنوز هیچی به هیچی

No comments: