Monday, June 28, 2010

ایستک با طعم بچه داری

دو روز تعطیلی رو رفتیم شمال .اولش فکر کردیم دو روز کمه کاش بیشتر بود اما بعدش وقتی دختر کوچیکه بیچاره امون کرد از بس پله های خونه  تو شمال  هی رفت بالا هی اومد پایین و هی خواست از اون بالا کله معلق شه و هی ما یا علی و یا ابولفضل کردیم و بعد ترش تو ساحل وقتی هی بدو به سمت دریا دوید و خیس از تو آب کشیدیمش بیرون و دوباره تا پاش به زمین رسید حمله سمت دریا رو شروع کرد و دوباره بعدترش وقتی هی ماسه هاو از اون بدتر تمام آت و آشغالهای تو ساحل رو می برد تو دهنش به این نتیجه رسیدیم که نه انگار همون دوروز بسه مونه .خلاصه به بچه ها خوش گذشتند حسابی از آب و دریا و آفتاب لذت بردند و البته ما هم سوای تمام شیطنت های بچه ها  یک تغییر آب و هوایی داشتیم و بدک نبود فقط اگه می تونستیم دوتایی مثل سابق دست تو دست هم تا اسکله قدم بزنیم و اگه فقط من می تونستم اون ایستک با طعم انارم رو به جای اینکه تو دستم بگیرم و هی دنبال بچه ها لب ساحل بدوم و هی داد بزنم که نکن , نخور , نرو  , می شستم رو اون تخت های لب ساحل و چشم می دوختم به دریا و جرعه جرعه می خوردم دیگه عیشم کامل بود

3 comments:

پوپک said...

خوب این مدل سفر رفتن هم یه مزه ای داره

رهگذر دنيا said...

سلام
خيلي دل داري دختر كه با دو تا وروجك مي ري سفر.

مامان روژین said...

راستی که تو مادر کم توقعی هستی .... مگه میشه مادر دوتا دختر بشینه روی زمین که ....