اگه من آشپز بودم یک آشپز با سلیقه می شدم از اون آشپز ها که غذاهاش رو همه اهالی خونه دوست دارند . از اونایی که با دل و جون و عشق سیب زمینی پوست می کنه و سبزی پاک می کنه .از اونا که واسه صبحانه آب میوه تازه می گیره و املت های خوشمزه درست میکنه , از اونایی که واسه ناهار ته چین شیرازی و ماست خیار مخصوص می ذاره و واسه شام سوپ تره فرنگی با جوجه سرخ شده و پوره سیب زمینی با یک عالم کره . آره از این جور آشپزها
اگه من خدمتکار بودم از اونایی بودم که همیشه خونه رو دست گل نگه می داره , از اونایی که صبجها پرده ها رو باز می کنه تا نور خورشید همه جارو پر کنه و روی همه میزها گل می ذاره , از اونایی که لباسها رو همیشه اتو کرده و تو کمد ها گذاشته , از اونایی که توالت دستشویی ها رو حسابی برق می اندازه آره دیگه از این جور خدمتکار ها
اگه من پرستار بچه بودم , چه پرستار خوبی می شدم . از اون پرستار ها که با بچه ها خیلی دوسته , از اونایی که بچه ها عاشقشند و همه حرفهاشون رو می آیند و در گوشش می زنند , از اونایی که صبحها بچه هارو با ناز و نوازش بیدار می کنه و صبحانه رو با شوخی و خنده بهشون می ده , از اونایی که بچه ها رو پارک میبره و دور از چشم نگهبان پارک باهاشون تاب و سرسره سوار میشه , از اونایی که هرشب بچه ها رو حمام می کنه و هرشب یک قصه تازه براشون داره , از اونایی که هیچوقت عصبانی نمیشه و سر بچه ها داد نمی زنه , آره از اونایی که هیچوقت داد نمی زنه
آره اینطوریها می شدم اگه فقط یکی از این شغلها رو داشتم اما حالا که که با حفظ سمت همسری و مادری و کارمندی همه مشاغل بالا رو هم دارم اوضاع چندان چنگی به دل نمی زنه
2 comments:
naaazi:)
سلام
لذتش به همينه كه اين همه كار و هنر و حرفه رو يه جا انجام مي دهيم ما مادران زحمتكش.
Post a Comment