Monday, November 8, 2010

اشکهای حرف گوش من

پست جدید نونوش  برام جالب بود . آخه منم تمام زرزرهام رو تو ماشین موقع رانندگی می کنم الان 4 سالی میشه . یعنی تقریبا از وقتی بچه دار شدم خوب آخه تو خونه که دیگه وقتش رو ندارم قدیما گریه کردنم تشریفات داشت می رفتم رو تختم و دراز می کشیدم و های های گریه می کردم و انقدر گریه می کردم تا یکی پیدا بشه و نازم رو بکشه و گریه رو تموم کنم اما حالا ها همه گریه هام رو تو نطفه  خفه می کنم تا یکوقت نکنه به کسی بربخوره و یا نکنه بچه ها ناراحت بشند یا کارهام عقب بیفته و ... بعد صبح که سوار  ماشین می شم ,اشکهام آزاد می شند و واسه خودشون چلیک چلیک میآن پایین .هی تو دستمال کاغذی فین می کنم و هی هق و هق می کنم و اون وسط ها دنده عوض می کنم و گاز می دم و ترمز می کنم و بوق هم می زنم .تا برسم سرکار .ماشینم رو پارک می کنم و سیاهی زیرچشمم  رو تو آینه ماشین پاک می کنم و بعد خیلی شیک می رم سرکار

5 comments:

نندي said...

حالا باز شما ماشينتون رو دارين!

:(

نندي said...

حالا باز شما ماشينتون رو دارين!

:(

نندي said...

حالا باز شما ماشينتون رو دارين!

:(

Anonymous said...

اي واي شرمنده! اضافياش رو پاك كن!

رهگذر دنیا said...

سلام مادر خانومی عزیزم
روزگار من که طوری شده که دیگه توی خونه و ماشین و اداره و ... نداره . اشکام هم اصلا حرف گوش کن نیستن یعنی اگر دلشون بخواد وسط یه جلسه مهم کاری هم می ریزنن پایین و مطمئن باش که کاری هم از دست من برنمی آد

راستی دیروز برات ایمیل زدم
مراقب خودت باش
دخترای گلت رو ببوس